داستان مار و اره
یک شب ماری در نجاری،بدنش به اره ای گیر کرد و کمی زخم شد.
خیلی عصبانی شد،اره را گاز گرفت که سبب خونریزی دهانش شد و برای
دفاع از خود شدیداً حمله کرد.بدنش را به دور اره پیچاند و هی فشار داد.
صبح که نجار به کارگاه آمد، روی میز بجای اره،لاشه ی ماری زخم آلود دید که
فقط وفقط بخاطر خشم زیاد مرده است.
ما در لحظه ی خشم،می خواهیم به دیگران صدمه بزنیم ولی
بجز خودمان کس دیگری را نرنجانده ایم و موقعی این را درک می کنیم که
خیلی دیر شده است.
عادات بد غذا خوردن را بشناسید...برچسب : نویسنده : hossein-dehghan بازدید : 155