روزها در مسجد و بازار،همراه مسلمانان بود،ولی شب ها به خانه های
مردم دستبرد می زد.
یک بار هنگامی که روز بود،خانه ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب
همه جا را فرا گرفت،از دیوار خانه بالا رفت.از روی دیوار به داخل خانه
نگریست.خانه ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر
می برد.
شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت.او،به تنهایی در آن خانه
می زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می گذراند.
دزد جوان با مشاهده ی جمال و زیبایی زن،به فکر گناه افتاد،
پیش خود گفت:"امشب...
برچسب : نویسنده : hossein-dehghan بازدید : 113